ز خاک من اگر گندم برآید
از آن گر نان پزی مستی فزاید
خمیر و نانوا دیوانه گردد
تنورش بیت مستانه سراید
اگر بر گور من آیی زیارت
تو را خر پشته ام رقصان نماید
میا بیدف به گور من برادر
که در بزم خدا غمگین نشاید
مرا حق از می عشق آفریده است
همان عشقم اگر مرگم بساید
منم مستی و اصل من می عشق
بگو از می بجز مستی چه آید
شعر از مولانا