ای بلندای جمال و جلالت
ای تمامت قامت و قیامت
اگر به روز برآیی
آبرو به آفتاب نماند
و گر به شب بتابی
ماه بر آستانت به سجده افتد
که ماه نیز آفتاب پرست است
اگر از چمن بگذری
بنفشه ها و لاله ها به دامنت آویزند
تا مگر بربایند عطر اندامت را
ای سیه چشم به صحرا بگذر
تا آهوان و غزالان
گردن بر افرازند به تماشای
چشمانت
شعر از مهدی سهیلی
سلام بر یاس سپید، وبلوگت زیبا و معطر از مشک معنویات و عشق االهی است تا باد چنین بادا و این نغمه فرانسوی گیتار نیز خیلی دل نشین است اگر ممکن بود برایم ایمیلش کنید. با محبت منیر سپاس
می نمایی به تشنه آب شکر // گوئی آنگه که لب بدوز و مخور
چون درآمد رخت به جلوه گری // عقل، دیوانه شد که دید پری
نعلک گوش را چو کردی ساز // نعل در آتشم فکندی باز
با شبیخون ماه، چون کوشم // آفتابی به ذره چون پوشم
دست چون دارمت، که در دستی // اندهی نیست ام چو تو هستی
از زمینی تو، من هم از زمی ام // گر تو هستی پری، من آدمی ام
لب به دندان گزیدنم تا چند // وآب دندان مزیدنم تا چند
چاره ای کن که غم رسیده کس ام // تا یک امشب به کام دل برسم
بس که جانم به لب رسیده ز درد // بوسه ی گرم ده، مده دم سرد