امام علی (ع) در یکی از کوچههای کوفه در حین عبور، جوانی را دید که سرگرم خواندن تصنیفهای هرزه است. آقا به آن جوان فرمود: ای جوان تو داری کتاب وجود خودت را با چه چیزهایی پر میکنی؟ تصنیفهای هرزه برای چه باید در دفتر دل بنگارید که خیلی با ارزش است.
دفتر حق است دل، به حق بنگارش نیست روا پُر نقوش باطله باشد
شیخالرئیس ابوعلی سینا رسالهای دارد که همانند دیگر رسالههایش ارزشمند است، به نام رساله «عهد»، این مرد بزرگ در آن رساله میفرماید: من عهد بستهام با خدایم که قصههای آلوده و افسانههای بیجا و غلط که انسان را به انحراف میکشاند و او را از خودش فراموشی میدهد و از کمالش باز میدارد، مطالعه نکنم. افسانههای آلوده انسان را به لجن میکشاند و باعث میشود انسان قادر به زندگی در اجتماع نباشد. بدبو و متعفن میشود و حتی از خودش بدش میآید و جامعه او را نمیپذیرد و حتی پدر و مادر و دودمانش از او فرار میکنند. چرا جوان به تصنیفهای هرزه و افسانههای پلید رو آورد؟
انسان در این قبیل نوشتهها به خیال خود دل خوش است، نه به عقل. عقل از رمانهای هرزه تبری میجوید. انسان آن است که عاقل باشد و زمام امورش در دست عقل نگه دارد.
روزگاری در گوشه ای از دفترم نوشته بودم...... تنهائی را دوست دارم چون بی وفا نیست تنهائی را دوست دارم چون تجربه اش کرده ام تنهائی را دوست دارم چون عشق دروغین درآن نیست تنهائی را دوست دارم چون خدا هم تنهاست تنهائی را دوست دارم چون در خلوت وتنهائیم درانتظار خواهم گریست وهیچ کس اشکهایم را نمیبیند
سلام
امیدوارم که حداقل سعی کنیم که این طور نباشیم
ممنون
سلام
ممنون از حضور شما. دوباره این افتخار رو به ما بدید و نظر بدید.
هر وقت بروز شدم یه سر بهت می زنم.
موفق باشی
یا علی
من کلا به ۲تا وبلاگ سرو میزنم هر چند وقت
که یکیش وبلاگ شماست. : )
جای خوبیه، بعضی روزا تنها فرصت برای فکر کردن به خود تو همین وبلاگها به من دست میده مشغله ها و دردسر ها اجازه نمیده،دقیقاً کار مشغله ها همینه که نزاره فکر کنیم ، درحالیکه تنها کار ما فکر کردن به معادله ی زندگیه.
همه دوستان خــــــــــــســـــــــــــتـــــــــــــه نــــــبـــــــــاشـــــیـــــــد !
سلام
ممنون از حضورتون
موفق باشید