یاس سپید

عناوین یادداشت‌ها

  • سگ اصحاب کهف دوشنبه 2 مهر 1386 08:41
    سگ اصحاب کهف از غار بیرون آمد تا تجربه شگفتش را با مردم در میان بگذارد. می­خواست بگوید که چگونه سگی می­تواند مردم شود! اما او نمی­دانست مردمان به سگان گوش نمی­دهند حتی اگر به زبان آدمیان صحبت کنند. سگ اصحاب کهف زبان باز کرد اما پیش از آنکه چیزی بگوید سنگش زدند و رنجور زخمی­اش کردند. سگ اصحاب کهف...
  • شهاب سنگ یکشنبه 1 مهر 1386 15:16
    هر شهاب سنگی که از آسمون به سوی زمین میاد، شیطون رو از آسمون دور میکنه و تیریه از آتش عشق خدا به سوی قلبت تا تو رو از تو رها کنه و دلت رو به سوی خودش فرا بخونه. مگه نمیدونی که تو معشوق خدا هستی؟! شهاب ها رو دوست بدار. اونا پیام آور عشق خدا هستن!
  • قلب جغد پیر شکست شنبه 31 شهریور 1386 12:13
    قلب جغد پیر شکست جغدی روی کنگره های قدیمی دنیا نشسته بود . زندگی را تماشا می کرد. رفتن و رد پای آن را و آدم هایی را می دید که به سنگ و ستون به در و دیوار دل می بندند. جغد اما میدانست که سنگ ها ترک می خورند ستون ها فرو می ریزند درها می شکنند و دیوارها خراب می شوند. او بارها و بارها تاج های شکسته غرورهای تکه پاره شده را...
  • صدای‌ ساز تو می‌آید جمعه 30 شهریور 1386 11:37
    « نَفَختُ فیه مِن روحی » صدای‌ ساز تو می‌آید من‌ شدم‌ نی‌ و تو شدی‌ نی‌زن، مرا گذاشتی‌ روی‌ لبهایت‌ و دمیدی. نفست‌ که‌ توی‌ تنم‌ ریخت، هوا پر شد از موسیقی‌ دوست. فرشته‌ها به‌ رقص‌ آمدند و زمین‌ دور خودش‌ چرخید. نواختن‌ من، جشن‌ ملکوت‌ بود و پایکوبی‌ هستی. دم‌ تو آتش‌ بود و نوای‌ نی، عشق. من‌ شدم‌ نی‌ و تو شدی‌ نی‌زن....
  • راه رفتن. دویدن. پرواز چهارشنبه 28 شهریور 1386 12:57
    وقتی راه رفتن آموختی، دویدن بیاموز. و دویدن که آموختی ، پرواز را. راه رفتن بیاموز، زیرا راه هایی که می روی جزیی از تو می شود و سرزمین هایی که می پیمایی بر مساحت تو اضافه می کند. دویدن بیاموز، چون هر چیز را که بخواهی دور است و هر قدر که زودباشی، دیر. و پرواز را یاد بگیر نه برای اینکه از زمین جدا باشی، برای آن که به...
  • الف مانند الله پنج‌شنبه 22 شهریور 1386 15:42
    آهنگ معروف یوسف اسلام با نام «الف مانند الله» لینک ۱: http://www.4shared.com/file/15672487/50acedbd/aisforallah.html?s=1 لینک ۲: http://www.weneedtounite.com/sounds/AisforAllah.rm (برای ذخیره آهنگ بر روی لینک ۲ کلیک راست کرده و save as target بزنید)
  • باران محبت خدا پنج‌شنبه 22 شهریور 1386 13:49
    خدایا! هر گاه باران محبتت را بر من می افشانی چهرۀ دورنم همچو قوس قزحی در زیبایی رنگهای خدایی به وجد می­آید، به کُرنشی کمر خم می­کند و تو را شکر و سپاس می­گوید.
  • گردباد چهارشنبه 21 شهریور 1386 10:30
    شاید گردباد نشانه­ای باشد برای ما که بر گِرد دنیای زندگیمان که می چرخیم بدانیم هر آنچه را که زمینی ست فانی ست، باید آنها را از وجود زندگی بَرکَند و آسمانی شد!
  • ماه صیام سه‌شنبه 20 شهریور 1386 13:01
    خجسته باد و مبارک قدوم ماه صیام بر اولیاء و احباى شهریار نام
  • نی دوشنبه 19 شهریور 1386 11:12
    گفتم ای نی تو چنین زار چرا می نالی گفت خوردم دم او شرط بود نالیدن
  • ملک جهان دوشنبه 19 شهریور 1386 08:24
    پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت من چرا ملک جهان را به جوی نفروشم (حافظ)
  • دلبـر جانـان مـن شنبه 17 شهریور 1386 16:34
    دلبـر جانـان مـن بـرده دل و جـان من بـرده دل و جـان مـن دلـبر جانـان من از لـب جانـان مـن زنـده شود جان من زنـده شود جان مـن از لـب جانـان من روضه رضوان من خاک سر کوی دوست خاک سر کوی دوست روضه رضوان من ا ین دل حیران من واله و شیدای توست واله و شیدای توست این دل حیران من یوسف کنعان من، مصر ملاحـت تراست مصر ملاحـت...
  • تو را می نگرد شنبه 17 شهریور 1386 09:05
    وَتَوَکَّلْ عَلَى الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ (217) الَّذِی یَرَاکَ حِینَ تَقُومُ (218)-سوره شعرا ء و بر آن خداوند مقتدر و مهربان توکل کن، همان کسی که تو را می­نگرد هنگامی که به شوقش به نماز می­ایستی.
  • شوق دیدارت شنبه 17 شهریور 1386 08:54
    خدایا! به تو پناه می­برم از روزی که تنم چون برگ زرد و خشکیده رگی رهسپار زمین می گردد، که در آن روز نیز همچو برگی، رقص کنان به آغوش خاک می روم به شوق دیدارت!
  • سیه چشم چهارشنبه 14 شهریور 1386 09:59
    ای بلندای جمال و جلالت ای تمامت قامت و قیامت اگر به روز برآیی آبرو به آفتاب نماند و گر به شب بتابی ماه بر آستانت به سجده افتد که ماه نیز آفتاب پرست است اگر از چمن بگذری بنفشه ها و لاله ها به دامنت آویزند تا مگر بربایند عطر اندامت را ای سیه چشم به صحرا بگذر تا آهوان و غزالان گردن بر افرازند به تماشای چشمانت شعر از مهدی...
  • گندم نمای جو فروش چهارشنبه 14 شهریور 1386 08:56
    روی گندمگون نمود و جان ما یک جو فروخت از چه شد یار اینچنین گندم نمای جو فروش
  • مستی چهارشنبه 14 شهریور 1386 08:22
    ز خاک من اگر گندم برآید از آن گر نان پزی مستی فزاید خمیر و نانوا دیوانه گردد تنورش بیت مستانه سراید اگر بر گور من آیی زیارت تو را خر پشته ام رقصان نماید میا بی­دف به گور من برادر که در بزم خدا غمگین نشاید مرا حق از می عشق آفریده است همان عشقم اگر مرگم بساید منم مستی و اصل من می عشق بگو از می بجز مستی چه آید شعر از...
  • چرخش زندگی سه‌شنبه 13 شهریور 1386 17:23
    زندگی مان را بچرخانیم ، اما نه بسان چرخ و فلک که بچرخد و بچرخد، و سر جای اولش بایستد!
  • خیانت چشم ها سه‌شنبه 13 شهریور 1386 10:04
    یَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَمَا تُخْفِی الصُّدُورُ (19)-سوره غافر خداوند خیانتِ چشم هایى را که دزدانه مى نگرند، مى داند و به کفر و نفاق و گناهانى که سینه ها نهان مى دارند، آگاه است. رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ چشمان با ارزش را این گونه توصیف می کند: «کُلُّ عَیْنٍ باکِیَةٌ یَومَ القِیامَةِ اِلّا ثَلاًًثَةُ...
  • پر پرواز دوشنبه 12 شهریور 1386 11:11
    اگر آهی کشم افشاگر صد راز می گردد اگر مژگان زنم بر هم پر پرواز می گردد
  • نشانه ها دوشنبه 12 شهریور 1386 08:47
    دیشب وضو گرفتم و قرآن رو به نیت اینکه هدایتگر دل و نور چشم من باشه، باز کردم. آیه ۲۳ سوره جاثیه آمد که: «آیا می نگری آن را که هوای نفسش را خدای خود قرار داده و خدا دانسته او را گمراه ساخته و مُهر بر گوش و دل او نهاده و بر چشم وی پرده ظلمت کشیده است؟ پس او را بعد از خدا چه کسی هدایت خواهد کرد؟! آیا متذکر این معنی نمی...
  • مالک من و تو یکشنبه 11 شهریور 1386 18:05
    چقدر زیباست و پر غرور که خداوند مالک من و توست ... زمزمه کن: الحمد لله ربّ العالمین
  • محو تماشا یکشنبه 11 شهریور 1386 16:33
    گفته بودی که چرا محو تماشای منی آنچنان مات که یکدم مژه بر هم نزنی مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی
  • انگشت خدا یکشنبه 11 شهریور 1386 13:23
    خدایا! وقتی انگشت نوازشت را بر تارهای دلم می­کشی درونم پر از موسیقی ای می­شود سرشار از آرامش؛ الها! برایم بنواز این آرامش را همیشه، آمین!
  • بال پرواز شنبه 10 شهریور 1386 16:30
    بارالها! بال پروازم ببخش ...
  • ویرانه شنبه 10 شهریور 1386 15:25
    ویرانه نه آن است که جمشید بنا کرد ویرانه نه آن است که فرهاد فرو ریخت ویرانه دل ماست که با هر نگه تو صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت