امروز انگشتم را بریدم،
بدون ترنج، بدون یوسف.
نه ترنجی در دست و نه یوسف در مقابل چشمانم بود؛
ولی
در پیش چشمانم عشق به تصویر کشیده شد:
دانه های برفی که دوان دوان خود را از آسمان به زمین میرساندند
تا جای پای تو را بوسه زنند که
تو در میان مایی ...
براستی روزهای برفی برای همین زیبایند!
*برای ظهور آقا مهدی(عج) دعا کنیم*
کودکی بودیم بادبادک به دست. نخاش به دنبال خود میکشیدیم و به هوا میفرستادیمش. هر چه بالاتر میرفت خوشحالیمان بیشتر میشد. دوست داشتیم آن قَدَر بالا برود تا به طاق آسمان برسد؛ ولی همچنان نخاش را محکم چسبیده بودیم و به دنبال خود میکشیدیم. اسیر زمینش کرده بودیم. بند خاکش کرده بودیم.
معصومیت کودکانهمان از بَر اوج رفتنش لذت میبرد و آرزو میکردیم کاش میشد که با او همسفر میشدیم، لیکن پای برهنهمان که خاک زمین را لمس میکرد به یادمان میآورد که ما فرشتگانی بی بالیم. دلمان نمیخواست از بادبادکمان جدا شویم تا شاید او حلقهای باشد که ما را به عرش پیوند میزند. اما بادبادک دلش نمیخواست مانند ما اسیر زمین باشد. هی خودش را بیشتر و بیشتر به بالا میکشید تا بالاخره نخاش پاره میشد؛ رها و آزاد، اوج میگرفت، و دور و دورتر، کم کم نقطهای در دیدگان معصوم ما میشد... و ما با خود میگفتیم: چقدر زیباست اوج گرفتنت! کاش زودتر این میدانستم و رهایت میکردم ... .
آن روزگاران گذشت،
و ما همچنان همان کودکیم
و هنوز بادبادکبازی میکنیم،
با بادبادکی دیگر به دست،
و آن روحمان است که با خود اسیر دنیای خاکیمان کردهایم.
بیایید دوباره به یاد آوریم که
چقدر زیباست رها شدن بادبادک و اوج گرفتنش
آثار بی نظیر سجده بر انسان
بررسی های علمی ای که در مرکز تکنولوژی پرتو افکنی ملی قاهره انجام شده تأکید بر این دارد که سجده کردن برای خدا انسان را از مبتلا شدن به ورم و آماسهای سرطانی حفظ می کند. همانطور که از زن حامله و معلولیت هایی که متوجه جنینش می شود حفظ می نماید، علاوه بر این انسان را از امراض متعدد جسمی و روحی مصون می دارد.
دکتر محمد ضیاء الدین استاد علوم بیولوژی می گوید: بی شک انسان در معرض دریافت مقدار زائدی از پرتوها قرار می گیرد به ویژه در این عصر، عصری که انسان از تمام جوانب با میدانهای مغناطیسی محاصره شده بسر می برد. وی پیرامون کیفیت تخلیه ی این بارها الکترو مغناطیسی زائد خارج از بدن می گوید: …
ادامه مطلب:
http://mastoor.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=162&Itemid=1
چه ترس مقدسی است آن ترسی که تو را به پروردگار نزدیک و دوست گرداند...
پس زمزمه کن: خدایا! از تو پروا دارم. این پروا را در من افزون کن.
وَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ – احزاب، 37
و خداوند سزاوارتر است که از او پروا کنى و بترسی!
تا پوسته دور خود را نشکنی،
متولد نخواهی شد.
تو می توانی،
متولد شو!
چه زیباست
که پاییزی هست
تا پُر کُند
جای خالیِ
هوای تو را
و چه خوشنودم
که ابری هست
تا پر کند
جای خالیِ
گونه هایم را
* آیدین الفت Http://www.aidinolfat.com
اگر یادتان ماند و باران گرفت
دعایی به حال بیابان کنید...
(التماس دعا)
------------ --------- --------- -------
پس از باران ،
آنگاه که باد از قاب ستارگان پرده برمی دارد
فاصله را احساس می کنم