آن عهد کوچکانه!

خدایا، دیروز کار بدی کردم. دیروز هلیا اومده بود خونه مون با هم بازی کنیم. توی کفشای نُوِش یه مارمولک مرده گذاشتم. بیچاره خیلی ترسیده بود. قلبش مثل دل گنجشک تند تند میزد. اون گریه میکرد ولی من بهش خندیدم.

 

خدایا منو می ­بخشی؟ قول میدم از این به بعد با پولای قلکم واسه هلیا آلوچه بخرم و هیچ وقت هم اذیتش نکنم.خدایا رو قول من حساب کن،خُب! خیلی دوستت دارم. . .

 

چقدر صادقانه و بزرگ بودند آن عهدهای کوچکانه مان با خدا . . .

نظرات 6 + ارسال نظر
رضا شنبه 15 تیر 1387 ساعت 09:54 http://rezasoltany.blogfa.com

اما هر چه بزرگتر می شویم عهد هایمان کوچکتر می شود

وحید شنبه 15 تیر 1387 ساعت 09:57 http://www.naghmeyesokot.blogfa.com

سلام
دیشب فیلم مشق شب کیارستمی رو میداد تلویزیون.
نمی دونم دیدید یا نه ولی صداقت کودکانه این فیلم به شدت آدم رو تحت تاثیر می ذاشت. اگه ندید توصیه می کنم حتما پیدا کنید و نگاه کنید.
به نظرم بد نیست واسه برگشتن به دنیای لطیف بچه گی این فیلم رو هر از چند گاهی نگاه کرد.

یاسر شنبه 15 تیر 1387 ساعت 10:01 http://asemooni.blogsky.com

سلام آسمونی

آدما هر چی بزرگتر میشن انگاری غرورشون هم بزرگتر میشه!

پیام یکشنبه 16 تیر 1387 ساعت 13:00

سلام .
امیدوارم حالت خوب و هم ... چونان همیشه سایتت پر با باشه . اجازه بده منم در مورد کودک چیزی بگم ؛ اما نه از خودم بلکه از لسان دیگری ( سیدعباس حسینی قائم مقامی- نویسنده) :
«کودک» به دلیل نداشتن تجربه های دنیاطلبانه، بساطت و لطافت روح او با ناجنس خود ترکیب نشده و به یگانگی و پاکیزگی ملکوت نزدیکتر از چندگانگی و آلودگی های طبیعت است . چه بزرگند عاقل مردانی که کودک مانده اند و کودکی نمی کنند!

با آرزوی موفقیت..... پیام

همینطوره . . .
ممنون از ابراز نظری که فرمودین.

باران شنبه 22 تیر 1387 ساعت 09:59 http://baranesarab.blogfa.com/


اگر هیچ صدایی مرا نخواند
همین بس که صدای مهربان تو آرامم کند
چرا که تو از سرزمین خورشیدی
و آفتاب صمیمی نگاهت ماندنی ...
مهربانا
ممنون از آن همه عطری که به پنجره دلم دادی

هفت آسمون سه‌شنبه 15 مرداد 1387 ساعت 15:23

سلام
ممنونم که سر میزنی
خیلی قشنگ بود و تأثیرگذار
دم شما گرم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد