ترانه یلدا

کاش میشد نسیم بشم، بوسه زنم طاق بلند ابروهات

کاش میشد قطره ای شبنم بشم، بشینم روی گلبرگ لبات

کاش میشد آفتاب بشم، بذارم پنجه در پنجه دستات

کاش میشد بارون بشم، آروم نوازش بکنم اون گونه هات

کاش میشد ستاره بشم، خیره به خواب نازت تو شبات

کاش میشد یلدا بشم،

               چند لحظه بیشتر میشدم شریکِ عمر و نفسات

تصویر عشق

امروز انگشتم را بریدم،

     بدون ترنج، بدون یوسف.

         نه ترنجی در دست و نه یوسف در مقابل چشمانم بود؛

ولی  

در پیش چشمانم عشق به تصویر کشیده شد:  

دانه های برفی که دوان دوان خود را از آسمان به زمین می­رساندند  

                                            تا جای پای تو را بوسه زنند که

                                                              تو در میان مایی ...

براستی روزهای برفی برای همین زیبایند!                

 

            *برای ظهور آقا مهدی(عج) دعا کنیم*

رهایش کنیم

کودکی بودیم بادبادک به دست. نخ­اش به دنبال خود می­کشیدیم و به هوا می­فرستادیمش. هر چه بالاتر می­رفت خوشحالیمان بیشتر می­شد. دوست داشتیم آن قَدَر بالا برود تا به طاق آسمان برسد؛ ولی همچنان نخ­اش را محکم چسبیده بودیم و به دنبال خود می­کشیدیم. اسیر زمینش کرده بودیم. بند خاکش کرده بودیم.

معصومیت کودکانه­مان از بَر اوج رفتنش لذت می­برد و آرزو می­کردیم کاش می­شد که با او همسفر می­شدیم، لیکن پای برهنه­مان که خاک زمین را لمس می­کرد به یادمان می­آورد که ما فرشتگانی بی بالیم. دلمان نمی­خواست از بادبادک­مان جدا شویم تا شاید او حلقه­ای باشد که ما را به عرش پیوند می­زند. اما بادبادک دلش نمی­خواست مانند ما اسیر زمین باشد. هی خودش را بیشتر و بیشتر به بالا می­کشید تا بالاخره نخ­اش پاره می­شد؛ رها و آزاد، اوج می­گرفت، و دور  و دورتر، کم کم نقطه­ای در دیدگان معصوم ما می­شد... و ما با خود می­گفتیم: چقدر زیباست اوج گرفتنت! کاش زودتر این می­دانستم و رهایت می­کردم ... .

 

آن روزگاران گذشت،

               و ما همچنان همان کودکیم

                         و هنوز بادبادک­بازی می­کنیم،

                                    با بادبادکی دیگر به دست،

و آن روح­مان است که با خود اسیر دنیای خاکی­مان کرده­ایم.

 بیایید دوباره به یاد آوریم که

 

چقدر زیباست رها شدن بادبادک و اوج گرفتنش

 

kite

 

آثار بی نظیر سجده

آثار بی نظیر سجده بر انسان     

 

بررسی های علمی ای که در مرکز تکنولوژی پرتو افکنی ملی قاهره انجام شده تأکید بر این دارد که سجده کردن برای خدا انسان را از مبتلا شدن به ورم و آماسهای سرطانی حفظ می کند. همانطور که از زن حامله و معلولیت هایی که متوجه جنینش می شود حفظ می نماید، علاوه بر این انسان را از امراض متعدد جسمی و روحی مصون می دارد.

دکتر محمد ضیاء الدین استاد علوم بیولوژی می گوید: بی شک انسان در معرض دریافت مقدار زائدی از پرتوها قرار می گیرد به ویژه در این عصر، عصری که انسان از تمام جوانب با میدانهای مغناطیسی محاصره شده بسر می برد. وی پیرامون کیفیت تخلیه ی این بارها الکترو مغناطیسی زائد خارج از بدن می گوید:

 

ادامه مطلب:

http://mastoor.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=162&Itemid=1

ترس مقدس

چه ترس مقدسی است آن ترسی که تو را به پروردگار نزدیک و دوست گرداند...

پس زمزمه کن: خدایا! از تو پروا دارم. این پروا را در من افزون کن.

 

وَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ احزاب، 37

 

و خداوند سزاوارتر است که از او پروا کنى و بترسی!

 

متولد شو!

تا پوسته دور خود را نشکنی،

متولد نخواهی شد.

تو می توانی،                           

 متولد شو!

 

چه زیباست!

چه زیباست

که پاییزی هست

تا پُر کُند

جای خالیِ

هوای تو را

 

و چه خوشنودم

که ابری هست

تا پر کند

جای خالیِ

گونه هایم را

  

* آیدین الفت     Http://www.aidinolfat.com