گفته بودی که چرا محو تماشای منی آنچنان مات که یکدم مژه بر هم نزنی
مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی
خدایا!
وقتی انگشت نوازشت را بر تارهای دلم میکشی
درونم پر از موسیقی ای میشود سرشار از آرامش؛
الها! برایم بنواز این آرامش را
همیشه،
آمین!