غم زمانه خورم یا فراق یار کشم به طاقتی که ندارم کدام بار کشم
نه قوتی که توانم کناره جستن از او نه قدرتیکه بهشوخیش درکنارکشم
نه دست صبر که در آستین عقل برم نه پای عقل که در دامن قرار کشم
زدوستان بهجفا سیرگشت مردی نیست جفای دوست زنم گر نه مردوار کشم
چو میتوان به صبوری کشید جور عدو چرا صبور نباشم که جور یار کشم
شراب خورده ساقی ز جام صافی وصل ضرورتست که درد سر خمار کشم
درآن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
به وقتصبح قیامت که سر ز خاک برآرم بهگفتوگویتوخیزم بهجستوجویتوباشم
به مجمعی که درآیند شاهدان دو عالم نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم
به خوابگاه عدم گر هزار سال بخسبم ز خواب عاقبت آگه به بوی موی تو باشم
حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم
می بهشت ننوشم زدست ساقی رضوان مرا بهباده چهحاجت که مستروی تو باشم
هزار بادیه سهلست با وجود تو رفتن و گر خلاف کنم سعدیا به سوی تو باشم
قال علی علیهالسلام:
«با مردم آنچنان معاشرت کنید که اگر بمیرید بر مرگ شما اشک بریزند و اگر زنده بمانید به شما عشق ورزند».
بعضی وقتا فکر میکنم چرا میگن: از دل برود هر آنکه از دیده برفت. این جمله رو دوست ندارم. چون واقعیت و کاربرد نداره مگر در مورد کسانی که حد و ظرفیتشون به اندازه همون «انسان خاکی بودن» هست! خیلی ها از جلوی دیده رفتن و از دل نرفتن. این همیشه اثبات شده بر ما، ولی همیشه هم مردم این جمله رو توی زندگیشون تکرار میکنن، هی تکرار میکنن، هی تکرار میکنن. شاید هم مردم عادت دارن به تکرار. اصلا زندگیشون تکراری شده! شاید هم بعضی چیزها رو بهترین ابزار برای بهانه آوردن میبینن!
در حدیث قدسی خطاب به حضرت موسی (ع) آمده است: *
«یا موسی لا یسعنی ارضی و لا سمائی ولکن یسعنی قلب عبدی المومن»
ای موسی: زمین و آسمانم گنجایش مرا ندارد، اما وسعت و گسترهی قلب بندهی مومنم پذیرای من است.
*شرح دعای سحر امام خمینی