-
سپیدیِ برف
چهارشنبه 12 دی 1386 20:31
سپیدیِ برف و دیدم یـادِ دلِ تـو افـتـادم فقط می خوام یادت باشه دلت واسه کسی آب بشه که چِشماش به رنگ خورشید و دسـتـاش پـُر از آفـتـاب بـاشـه * آیدین الفت
-
پرواز بدون بال
دوشنبه 3 دی 1386 15:14
مرغ تو هوا رو دیدی؟ یه وقت با بال زدن و گاهی بدون بال پرواز می کنه . می خواد بهت بگه خدا با توانایی و مهربونیش تو رو توی دستاش نگه میداره وقتی که زیر پاهات خالی بشه! کافیه که بهش اعتماد کنی... (برگرفته از آیه 19- سوره ملک)
-
ترانه یلدا
پنجشنبه 29 آذر 1386 13:59
کاش میشد نسیم بشم، بوسه زنم طاق بلند ابروهات کاش میشد قطره ای شبنم بشم، بشینم روی گلبرگ لبات کاش میشد آفتاب بشم، بذارم پنجه در پنجه دستات کاش میشد بارون بشم، آروم نوازش بکنم اون گونه هات کاش میشد ستاره بشم، خیره به خواب نازت تو شبات کاش میشد یلدا بشم، چند لحظه بیشتر میشدم شریکِ عمر و نفسات
-
تصویر عشق
پنجشنبه 29 آذر 1386 07:34
امروز انگشتم را بریدم، بدون ترنج، بدون یوسف. نه ترنجی در دست و نه یوسف در مقابل چشمانم بود؛ ولی در پیش چشمانم عشق به تصویر کشیده شد: دانه های برفی که دوان دوان خود را از آسمان به زمین میرساندند تا جای پای تو را بوسه زنند که تو در میان مایی ... براستی روزهای برفی برای همین زیبایند! *برای ظهور آقا مهدی(عج) دعا کنیم*
-
رهایش کنیم
شنبه 24 آذر 1386 09:43
کودکی بودیم بادبادک به دست. نخاش به دنبال خود میکشیدیم و به هوا میفرستادیمش. هر چه بالاتر میرفت خوشحالیمان بیشتر میشد. دوست داشتیم آن قَدَر بالا برود تا به طاق آسمان برسد؛ ولی همچنان نخاش را محکم چسبیده بودیم و به دنبال خود میکشیدیم. اسیر زمینش کرده بودیم. بند خاکش کرده بودیم....
-
آثار بی نظیر سجده
سهشنبه 20 آذر 1386 20:42
آثار بی نظیر سجده بر انسان بررسی های علمی ای که در مرکز تکنولوژی پرتو افکنی ملی قاهره انجام شده تأکید بر این دارد که سجده کردن برای خدا انسان را از مبتلا شدن به ورم و آماسهای سرطانی حفظ می کند. همانطور که از زن حامله و معلولیت هایی که متوجه جنینش می شود حفظ می نماید، علاوه بر این انسان را از امراض متعدد جسمی و روحی...
-
ترس مقدس
سهشنبه 20 آذر 1386 20:01
چه ترس مقدسی است آن ترسی که تو را به پروردگار نزدیک و دوست گرداند... پس زمزمه کن: خدایا! از تو پروا دارم. این پروا را در من افزون کن. وَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ – احزاب، 37 و خداوند سزاوارتر است که از او پروا کنى و بترسی!
-
متولد شو!
یکشنبه 11 آذر 1386 09:25
تا پوسته دور خود را نشکنی، متولد نخواهی شد. تو می توانی، متولد شو!
-
چه زیباست!
جمعه 9 آذر 1386 21:28
چه زیباست که پاییزی هست تا پُر کُند جای خالیِ هوای تو را و چه خوشنودم که ابری هست تا پر کند جای خالیِ گونه هایم را * آیدین الفت Http://www.aidinolfat.com
-
باران
سهشنبه 29 آبان 1386 17:36
اگر یادتان ماند و باران گرفت دعایی به حال بیابان کنید... (التماس دعا) ------------ --------- --------- ------- پس از باران ، آنگاه که باد از قاب ستارگان پرده برمی دارد فاصله را احساس می کنم
-
میدان مغناطیسی بدن انسان
یکشنبه 27 آبان 1386 19:49
نماز و میدان مغناطیسی بارهای زائدی که در اثر تحریکات الکتریکی اعصاب به وجود میآیند هم بر میدان بدن و هم بر امواج مغزی اثر سو دارند. و این اثرات در نواحیای که اعصاب در آن تحرک بیشتری دارند،خطرات جدیتری ایجاد میکنند و باید هرچه سریعتر از آن نواحی دور شوند.به طرز حیرتآوری میبینیم که این نواحی دقیقا نواحی هستند که...
-
وقتی تو نیستی
پنجشنبه 24 آبان 1386 19:47
وقتی تو نیستی ،نه هست های ما چونان که بایدند نه بایدها، مثل همیشه آخر حرفم و حرف آخرم را با بغض می خورم،عمریست که لبخندهای لاغر خود را در دل ذخیره می کنم باشد برای روز مباد ا. اما در صفحات تقویم روزی به نام روز مبادا نیست. آنروز هرچه باشد روزی شبیه دیروز روزی شبیه فردا... روزی درست مثل همین روزهای ماست... اما کسی چه...
-
فاصله ها
پنجشنبه 24 آبان 1386 19:19
بگذار تا حتی فاصله ها تو را نزدیک تر کنند
-
راز
چهارشنبه 23 آبان 1386 11:00
رازها را نمیتوان گشود رازها را باید زیست و عشق یک راز است
-
به حَول الله
سهشنبه 22 آبان 1386 14:45
هر وقت احساس کردی در زندگیت به زمین زده شدی و شکست خوردی و توان بلند شدن نداری، سرتو با غرور بلند کن و بگو: ب ه حَول الله و قوّته أقوم و أقعُد
-
آهای کلاغ
یکشنبه 20 آبان 1386 21:06
آهای کلاغ کجا میری چرا از دیوار بالا میری؟ میری که صابون برداری نگیـن ِ خاتـون بِـبَـری؟! نگین می خوای برق بزنی بـالا کـلاغـا حـرف بزنی؟ صابون برداشتی تمیز بشی سفید و قشنگ، عزیز بشی؟ یادت رفته دست نداری نگین به انگـشت بذاری؟ آهان! دسـتِ جـواهـر باشی می خواهی بـِدی پولدار بشی رفتی پـیـشِـش قـار قـار کـنـان نگین و...
-
پر شهید
چهارشنبه 16 آبان 1386 22:31
ای آنکه ز دامن تو کوته دستم دیروز به پیشانی پیمان بستم دیشب تا صبح با شهیدان بودم ایکاش به آن قافله می پیوستم من بال و پر شهید را می بوسم پا تا به سر شهید را می بوسم گر لحظه دیدار میسر نشود دست پدر شهید را میبوسم * محمدرضا آغاسی
-
برای مهربانی
شنبه 12 آبان 1386 08:50
چقدر زود فرداها می آیند و دیروزها به خاطره تبدیل می شوند ************ ********* ********* ********* هر روز صبح که با نوازش روشنایی آسمان از خواب بیدار می شوی بدان که تو دوباره متولد شده ای و فرصتی دیگر است برای مهربانی ...
-
دستور زبان عشق
سهشنبه 8 آبان 1386 11:31
دستور زبان عشق دست عشق از دامن دل دور باد! می توان آیا به دل دستور داد؟ می توان آیا به دریا حکم کرد که دلت را یادی از ساحل مباد؟ موج را آیا توان فرمود: ایست! باد را فرمود: باید ایستاد؟ آنکه دستور زبان عشق را بی گذاره در نهاد ما نهاد خوب می دانست تیغ تیز را در کف مستی نمی بایست داد * از قیصر امین پور
-
چشم های کودکی من
سهشنبه 8 آبان 1386 08:52
شعری از قیصر امین پور جرأت دیوانگی انگار مدتی است که احساس می کنم خاکستری تر از دو سه سال گذشته ام احساس می کنم که کمی دیر است دیگر نمی توانم هر وقت خواستم در بیست سالگی متولد شوم انگار فرصت برای حادثه از دست رفته است فرصت برای حرف زیاد است،اما... اما اگر گریسته باشی... آه... حس می کنم که انگار نامم کمی کج است و نام...
-
کفشدوزک
سهشنبه 24 مهر 1386 14:16
دریا را بی دغدغه موج تماشا می کردیم بیابان را بی دغدغه طوفان جنگل آغاز رازداری ما بود و پچپچه جیرجیرکها را در انتهای - شاخه بادام بن ها حس می کردیم صدای پای کفشدوزک ها را - بر برگ ها ی سبز مردابی می شنیدیم مسافر آسمانهای همه کهکشان بودیم چه حسی داشت تخیل ما که بر بال آرزوهای ما می نشست و کودکی را برای ما جاودانه می...
-
پاییز
چهارشنبه 18 مهر 1386 23:01
بوسه بر آن چهره زرد و رنجور پاییز که عاشقی از پریشانیش می بارد!
-
بهترینِ امانتداران
سهشنبه 17 مهر 1386 11:21
خدایا! دلِ خستهمو به تو می سپارم که تو بهترینِ امانتداران هستی...
-
ستاره ام
شنبه 14 مهر 1386 09:13
بچه که بودم شنیدم هر کسی توی آسمون یه ستاره داره. شبا توی حیاط، روی تخت دراز میکشیدم و به آسمون خیره میشدم، چشام دنبال ستاره ام دو دو میزد که بتونم پیداش کنم. سالها گذشت، ولی هنوز هم ستارهمو توی آسمون پیدا نکردم ...
-
چار دیواری دل آدما
سهشنبه 10 مهر 1386 09:30
وقتی بچه بودم واقعا از دیوار راست بالا میرفتم. یادمه هر وقت خونه داییم میرفتم (که اون زمونا چند خیابون با ما فاصله داشت) اول زنگ در رو میزدم. اگه کسی باز میکرد که هیچ، ولی اگه کسی باز نمیکرد از دیوار خونه بالا میکشیدم و میپریدم تو خونه. ولی امروز که بزرگ شدم، تواناتر شدم، قویتر شدم، میبینم دیوارها رو...
-
مست مستم
دوشنبه 9 مهر 1386 09:15
(به مناسبت شبهای قدر) شب قدر است امشب مست مستم ای خدا با تو شدم تا مست دانستم که هستم ای خدا با تو
-
قصر بلند
یکشنبه 8 مهر 1386 15:56
من خاکی که از این در نتوانم برخاست از کجا بوسه زنم بر لب آن قصر بلند (حافظ)
-
همه چیز
شنبه 7 مهر 1386 11:36
با از دست دادن همه چیز، همه چیز می شوی! (دکتر شریعتی)
-
مژده
پنجشنبه 5 مهر 1386 14:18
آیا مژده از این زیباتر که « ما از خدائیم و یه روزی پیشش برمیگردیم » «اِنّا لله و اِنّا الیه راجعون»
-
دیده
سهشنبه 3 مهر 1386 08:47
دیده ما چو بامید تو دریاست، چرا به تفرج گذری بر لب دریا نکنی (حافظ) مگر خضر مبارک پی تواند که این تنها به آن تنها رساند (حافظ)